اشک های مادرم مرا از پرتگاه اعتیاد نجات داد / می خواهم زنده بمانم!

رکنا: درحالی‌که لرزش دستانش حتی اجازه نمی‌داد یک استکان چای را نگه دارد، با صدایی آرام و نگاهی پُر از پشیمانی، تنها یک جمله را بارها تکرار می‌کرد: شرمسار اشک‌های مادرمم هستم… این‌ها بخشی از اعترافات تلخ جوان ۲۶ ساله‌ای است که پس از سال‌ها اسارت در دام قرص‌های مخدر و مواد اعتیادآور، اکنون در آستانه فروپاشی کامل جسم و روان، به همراه مادرش به کلانتری سجاد مشهد پناه آورده تا شاید روزنه‌ای برای بازگشت به زندگی بیابد…